Wikipedia jvad.nazari

نتایج جستجو

عاشقانه

می‌دانم نمی‌دانی چقدر دوستت دارم ... و چقدر این دوست داشتن همه چیزم را در دست گرفته است . می‌دانم نمی‌دانی چقدر بی‌آنکه بدانی می‌توانم دوستت داشته باشم بی‌آنکه نگاهت کنم ! صدایت کنم ! بی‌آنکه حتی زنده باشم ! می‌دانم نمی‌دانی تا بحال چقدر دوست داشتنت مرا به کُشتن داده است ... #جواد_نظری ✒ jvad.nazari

داستان کوتاه

خری به درختی بسته بود. شیطان خر را باز کرد. خر وارد مزرعه همسایه شد و تر و خشک را با هم خورد. زن همسایه وقتی خر را در حال خوردن سبزیجات دید ؛ تفنگ را برداشت و یک گلوله خرج خر نمود و کشتش. صاحب خر وقتی صحنه را دید؛ عصبانی شد و زن صاحب مزرعه را کشت. صاحب مزرعه وقتی با جسد خونین همسرش روبرو شد صاحب خر را از پای دراورد! به شیطان گفتند چکار کردی؟!!! گفت من فقط یک خر را رها کردم! نتیجه:هرگاه میخواهی یک شهر را خراب کنی خران را ازاد کن! ✒ jvad.nazari

طنزتلخ سیاسی

در كلیسا، جک از دوستش ماكس می پرسد: «فكر می كنی میشه هنگام دعا كردن سیگار كشید؟» ماكس میگه: «چرا از كشیش نمی پرسی؟» جك نزد كشیش می رود و می پرسد: «می توانم وقتی در حال دعا كردن هستم، سیگار بكشم.» كشیش پاسخ می دهد: «نه، پسرم، نمیشه. این بی ادبی است.» جك نتیجه را برای دوستش ماكس بازگو می كند. ماكس میگه: «تعجبی نداره. تو سئوالت رو درست مطرح نكردی. بگذار من بپرسم.» ماكس نزد كشیش میره و می پرسه « وقتی در حال سیگار كشیدنم می تونم دعا كنم؟» كشیش مشتاقانه پاسخ می ده: «مطمئناً، پسرم. مطمئناََ‌!! حالا امروزی تر: کسی که نماز میخونه و روزه ميگيره ، میتونه اختلاس و دزدی کنه؟ نه! کسی که اختلاس و دزدی میکنه، میتونه نماز بخونه؟ بله مطمئنا😐😂 ✒ jvad.nazari

طنزنویسی

دکتر مشهور و موفقی که سه تا زن گرفته بود مورد سرزنش زن مسنی که مریضش بود قرار گرفت: زن مسن گفت تو که دکتری با فرهنگ و روشنفکری پس چرا سه تا زن گرفته ای؟ دکتر در پاسخش گفت اولی دختر عمویم بود و آنرا بخاطر رضایت پدرم گرفتم. دومی هم دختر دائیم بود و آنرا بخاطر رضایت مادرم گرفتم. سومی را خودم خواستم و برای رضایت دل خودم گرفتم. پیرزنه گفت : بیا منم برای رضای خدا بگیر....😍😝 🤦‍♂😂😂😂‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌ ‌ ✒ jvad.nazari

داستان کوتاه

ﯾﮏ ﭘﯿﺮﺯﻥ ﺩﻭﮐﻮﺯه ﺩﺍﺷﺖ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﺁﻭﺭﺩﻥ ﺁﺏ ﺍﺯ ﺟﻮﯾﺒﺎﺭ از آنها ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ. ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﮐﻮﺯﻩ ﻫﺎ ﺗﺮﮎ ﺩﺍﺷﺖ وﺩﯾﮕﺮی ﺑﯽ ﻋﯿﺐ ﻭ ﺳﺎﻟﻢ ﺑﻮﺩ. ﻫﺮ ﺑﺎﺭ ﮐﻪ ﺯﻥ ﭘﺲ ﺍﺯ ﭘﺮﮐﺮﺩﻥ ﮐﻮﺯﻩ ﻫﺎ ، ﺭﺍﻩ ﺩﺭﺍﺯ ﺟﻮﯾﺒﺎﺭ ﺗﺎ ﺧﺎﻧﻪ ﺭﺍ ﻣﯽ ﭘﯿﻤﻮﺩ ، ﺁﺏ ﺍﺯ ﮐﻮﺯﻩ ﺍﯼ ﮐﻪ ﺗﺮﮎ ﺩﺍﺷﺖ ﭼﮑﻪ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺯﻣﺎنیﮐﻪ ﺯﻥ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﻣﯽ ﺭﺳﯿﺪ ، ﮐﻮﺯﻩ ﻧﯿﻤﻪ ﭘﺮ ﺑﻮﺩ. ﮐﻮﺯﮤ ﺳﺎﻟﻢ ﻭ ﺑﺪﻭﻥ ﺗﺮﮎ ﺧﯿﻠﯽ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﺵ می بالید ﺭﻭﺯﯼ ﮐﻮﺯﮤ ﺗﺮﮎ ﺩﺍﺭ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﺟﻮﯾﺒﺎﺭ ﺑﻪ ﺯﻥ ﮔﻔﺖ: ﻣﻦ ﺍﺯ ﺧﻮﯾﺸﺘﻦ ﺷﺮﻣﺴﺎﺭﻡ . ﺯﯾﺮﺍ ﺍﯾﻦ ﺷﮑﺎﻓﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﭘﻬﻠﻮﯼ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ ، ﺳﺒﺐ ﻧﺸﺖ ﺁﺏ میﺷﻮﺩ ﻭ ﺯﻣﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ میرﺳﯽ ،من ﻧﯿﻤﻪ ﭘﺮ ﻫﺴﺘﻢ. ﭘﯿﺮ ﺯﻥ ﻟﺒﺨﻨﺪﯼ ﺯﺩ ﻭﺑﻪ ﮐﻮﺯﮤ ﺗﺮﮎ ﺩﺍﺭﮔﻔﺖ : ﺁﯾﺎ ﺗﻮ ﺑﻪ ﮔﻞ ﻫﺎﺋﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺍینﺳﻮﯼ ﺭﺍﻩ ﺗﻮﺟﻪ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﯼ ؟ ولی ﺩﺭ ﺳﻮﯼ ﺩﯾﮕﺮ ﮔﻠﯽ ﻧیست. ﻣﻦ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺍﺯ ﻧﻘﺺ ﺗﻮ ﺁﮔﺎﻩ ﺑﻮﺩﻡ ، ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﯿﻦ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﺭﺍﻩ ﺗﺨﻢ ﮔﻞ ﮐﺎﺷﺘﻢ ﺗﺎ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺟﻮﯾﺒﺎﺭ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﺑﺮ ﻣﯽ ﮔﺮﺩﻡ ﺗﻮ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺁﺏ ﺑﺪﻫﯽ. ﺍﮔﺮ ﺗﻮ ﺍﯾﻦ ﺗﺮﮎ ﺭﺍ ﻧﺪﺍﺷﺘﯽ ، ﻫﺮﮔﺰ ﺍﯾﻦ ﮔﻞ ﻫﺎ ﻭ ﺯﯾﺒﺎﺋﯽ ﺁﻧﻬﺎ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﮥ ﻣﻦ ﺭﺍﻩ ﻧﻤﯽ ﯾﺎﻓﺖ. همهء ما کاستیهایی داریم ولی با نگرش درست همین کاستیها میتواند باعث رشدمان شود ✒ jvad.nazari

عاشقی

عاشق زنی که عاشقت هست بودن، سخت نیست کافیست حواست پرت نشود از دوست داشتنش کافیست جواب احساسش را با منطقت ندهی کافیست یک وقتهایی با دلش راه بیایی و وقت‌های دیگر راه‌های نیامده را با آغوش با بوسه جبران کنی یک زن همین که احساس کند دوستش داری و به فکرش هستی و بخاطر دلش حاضری قیدِ بعضی چیزها را بزنی یا بعضی کارها را بکنی، خوشبخت‌ترین میشود زن‌ها توقعِ زیادی از زندگی ندارند امنشان که کنی، دلشان گرمِ زندگی میشود... ✒ jvad.nazari

دعوای همسران شاعر ( طنزنویسی)

دعوای دو شاعر زن و مرد  که  زن و شوهرند 😂😂😂😂 ناهید نوری : به نام خدایی که زن آفرید / حکیمانه امثال من آفرید  خدایی که اول تو را از لجن / و بعداً مرا از لجت با شعف آفرید !  برای من انواع گیسو و موی / برای تو قدری چمن آفرید !  مرا شکل طاووس کرد و تورا / شبیه بز و کرگدن آفرید !  به نام خدایی که اعجاز کرد / مرا مثل آهو ختن آفرید  تورا روز اول به همراه من / رها در بهشت عدن آفرید  ولی بعداً آمد و از روی لطف / مرا بی کس و بی وطن آفرید  خدایی که زیر سبیل شما / بلندگو به جای دهن آفرید !  وزیر و وکیل و رئیس ات نمود / مرا خانه داری خفن آفرید  برای تو یک عالمه کِیْسِ خوب / شراره ، پری ، نسترن آفرید  برای من اما فقط یک نفر / "براد پیت من" را" حَسَنْ" آفرید !  برایم لباس عروسی کشید / و عمری مرا در کفن آفرید  به نام خدایی که سهم تو را / مساوی تر از سهم من آفرید. پاسخ از نادر جدیدی : به ‌نام خداوند مردآفرین / که بر حسن صنعش هزار آفرین  خدایی که از گِل مرا خلق کرد / چنین عاقل و بالغ و نازنین  خدایی که مردی چو من آفرید / و شد نام وی احسن‌الخالقین  پس از آفرینش به من هدیه داد / مکانی درون بهشت برین  خدایی که از بس مرا خوب ساخت / ندارم نیازی به لاک، همچنین  رژ و ریمل و خط چشم و کرم / تو زیبایی‌ام را طبیعی ببین  دماغ و فک و گونه‌ام کار اوست / نه کار پزشک و پروتز، همین !  نداده مرا عشوه و مکر و ناز / نداده دم مشک من اشک و فین!  مرا ساده و بی‌ریا آفرید / جدا از حسادت و بی‌خشم و کین  زنی از همین سادگی سود برد / به من گفت از آن سیب قرمز بچین  من ساده چیدم از آن تک‌ درخت / و دادم به او سیب چون انگبین  چو وارد نبودم به دوز و کلک / من افتادم از آسمان بر زمین  و البته در این مرا پند بود / که ای مرد پاکیزه و مه‌جبین  تو حرف زنان را از آن گوش گیر / و بیرون بده حرفشان را از این  که زن از همان بدو پیدایش‌ات / نشسته مداوم تو را در کمین!!! ✒ jvad.nazari

JavadNazari

همه به دنبال شانه ای برای گریستن برای آرام شدن برای درد و دل کردن من اما به دنبال لبی که بخندند دلی که شاد باشد آدمی که خوشحال باشد... میخواهم شادی را احساس کنم خنده را بخندم خوشحالی را بو کنم... میخواهم لمس کنم فراموشی را مزه مزه کنم طعم دبش زندگی را... میخواهم کسی باشد برای من بخندند مرا مابین لب های سرخش در حصار میله های سفیدش محکم در آغوش بگیرد... میخواهم شیرینی نوشته هایم باشد امضای انتهای شعرهایم بوسه ای از لب های خندانش باشد... میخواهم صرف کنم خندیدن را بخندد ، بخندم ، بخندیم و بخندیم و بخندیم... میخواهم روبروی من خدا را نشانم بدهد زیبایی خدا را مهربانی خدا را شادی خدا را اصلا خود خدا را... وه ، یافتمش خنده ای را که میخواستمش... روبروی من ایستاده است دست سوی من دارد میخندد ، میخندم ، میخندیم و میخندیم.... میخواهد این نوشته را شیرین کند با خنده اش انتهایش را امضا کند... میخواهد زندگی ام را شاد کند احساس مرا از قفس آزاد کند... میخواهد خنده ی مرا ببیند احوال مرا دگرگون کند... شانه ای باشد برای خندیدنم گوشی باشد برای شنیدن شاد پریدنم... میخواهد باز عاشقش شوم باز معشوقش شوم... میخواهد خنده ی من باشد... خدایی که به من میخندد... خداست دیگر هربار که قلبم با قلم او را صدا میزند با خنده هایش در عمق دل و نوشته هایم غم و اندوه و تاریکی و تلخی ها را کنار میزند... ✒ jvad.nazari

JavadNazari

ﺩﯾﺮﻭﺯ ﮐﯿﺒﻮﺭﺩﻣﻮ ﺑﺎﺯ ﮐﺮﺩﻡ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﺗﻤﯿﺰﺵ ﻣﯿﮑﺮﺩﻡ ﺩﺧﺘﺮ ﺩﺍﯾﯿﻢ ﺳﻪ ﺳﺎﻟﺸﻪ ﺍﻭﻣﺪ ﮐﻨﺎﺭﻡ ﺍﺯﻡ ﻣﯽ ﭘﺮﺳﻪ ﺍﯾﻦ ﭼﯿﻪ؟؟ ﻣﯽ ﮔﻢ : ﮐﯿﺒﻮﺭﺩﻩ ﻣﯽ ﮔﻪ : ﻣﻦ ﻧﺒﺮﺩﻡ ! ﻣﯽ ﮔﻢ : ﮐﯿﺒﻮﺭﺩﻩ ! ﻣﯽ ﮔﻪ : ﻣﻦ ﻧﺒﺮﺩﻡ !! ﻣﯽ ﮔﻢ : ، ، ﮐﯿﺒﻮﺭﺩ ﺑﺎ ﮔﺮﯾﻪ ﭘﺎ ﺷﺪ ﺭﻓﺖ ﭘﯿﺶ ﻣﺎﻣﺎﻧﺶ ﻣﯿﮕﻪ : ﻣﺎﻣﺎﻥ ﺑﺨﺪﺍ ﻣﻦ ﻧﺒﺮﺩﻡ ... ﯾﻌﻨﯽ ﮐﯿﺒﻮﺭﺩﻭ ﮐﻮﺑﻮﻧﺪﻡ ﺗﻮ ﺳﺮﻡ ! ﻣﺎﻣﺎﻧﻢ ﺍﻭﻣﺪﻩ ﻣﯿﮕﻪ : ﺻﺪﺍﯼ ﭼﯽ ﺑﻮﺩ ؟ ﻣﯿﮕﻢ ﮐﯿﺒﻮﺭﺩﻩ ﻣﺎﻣﺎﻧﻢ ﻣﯿﮕﻪ ﺑﺲ ﮐﻦ ﺩﯾﮕﻪ ﺧﺠﺎﻟﺖ ﺑﮑﺶ ﻧﻪ ﺍﻭﻥ ﺑﭽﻪ ﺑﺮﺩﻩ ، ﻧﻪ ﻣﻦ ، ﻧﻪ کس ﺩﯾﮕﻪ ﺍﯼ ! ﺧﻮﺩﺕ ﮔﻤﺶ ﮐﺮﺩﯼ! ﺗﻮ ﻫﻤﯿﻦ ﺍﺗﺎﻗﻪ! ﭘﺎﺷﻮ ﺧﻮﺏ ﺑﮕﺮﺩ !!! ﻫﯿﭽﯽ ﺩﯾﮕﻪ ﺍﺯ ﻇﻬﺮ ﺗﺎ ﺣﺎﻻ ﯾﻪ ﺗﯿﻢ ﺗﺠﺴﺲ ﺣﺮﻓﻪ ﺍﯼ ﺩﺍﺭﻥ ﺩﻧﺒﺎﻟﺶ ﻣﯿﮕﺮﺩﻥ!😂😩 ✒ jvad.nazari

بیوگرافی جواد نظری

بازیگر، آهنگساز و خواننده اهل کشور ایران متولد هشتم مرداد ماه سال ۱۳۶۱ شمسی برابر با سی ام جولای سال ۱۹۸۲ در جنوب شهر تهران در محله شهرک رسالت دیده به جهان گشود و متولد شد. تحصیلات خود را در رشته حقوق و در مقطع کارشناسی در دانشگاه آزاد تهران به پایان رساند ولی از آنجاییکه علاقه زیادی به هنر منجمله بازیگری، موسیقی ،خوانندگی و همچنین طنز نویسی داشت از سال ۱۳۸۰ وارد سینما شد و در آثاری همچون: شیفت شب، شراره ، میم مثل مادر، تو دنیای تو ساعت چنده، تردید، آژانس ازدواج، تا فردا، تشویش، فرزند خوانده، شکارچی، سریال طنز مرد هزار چهره، شیفته شب، نگاه، نقطه کور، محکمه در خیابان، سنتوری و چندین فیلم و سریال به عنوان بازیگر و یا آهنگساز شرکت داشته و از خود بجا گذاشته است ولی بیشتر او را با فیلم های شکارچی که در آن فیلم نقش افسر پلیس را بازی میکرد و یا فیلم شیفته شب که نقش امیر خسرو رو بازی کرده است در میان مردم شناخته شد او همچنین آلبوم خود را با نام تشویش به ثبت رساند که از جمله آهنگ های معروف خود نیز میباشد و در رادیو نیز بارها اجرا داشته است. وی در زمینه طنز نویسی نیز بصورت حرفه ای فعالیت داشته است و از این رو برخی از طرفدارانش به او لقب استوری خنده را داده اند میباشد و صفحه اینستاگرام او با ای دی jvad.nazari فعال میباشد او هم اکنون دارای هنرکده بوده و مشغول به تدریس در رشته های هنری به هنرجویان خود میباشد او هم اکنون سی و نه سال دارد و در حوزه های مختلف هنری مشغول به فعالیت میباشد

JavadNazari

دو کشور به نام ایران وجود دارد! شما شهروند کدام کشور ایران هستید ؟ کشور ایران A بیشتر جمعیت این کشور، یک عده‌ای هستند که برای آن‌ها دلار ۳۹۰۰ الی ۴۲۰۰ تومان است؛ اقتصاد همیشه برای اینها رونق دارد. آمریکا در این کشور هیچ غلطی نمی‌تواند بکند! مردمان این کشور خودروی ملی ندارند و تمامی خودروهای آن‌ها اروپایی و آمریکایی است! قانون اساسی دارند و تنها مردم این کشور هستند که با کارت ملی مخصوص از مزایای قانون اساسی استفاده می‌کنند! همه آنها قصردار هستند! بیکار هم باشند، باز پس‌انداز دارند! کلاً این کشور پر از گل و بلبل است و به همین علت معروف به کشور گل و بلبل است. قوانین راهنمایی و رانندگی برای این افراد مفهومی ندارد و به صورت خط‌های BRT تمام مشکلات ترافیکی آن‌ها توسط ماشین‌های خودشان برطرف می‌شود! هم آب دارند و هم هوا دارند و هم گاز... انرژی اتمی هم حق مسلم آنهاست! چون ۲۴ ساعته برق دارند و مشکلی از بابت گرمی هوا هم ندارند! انقدر منابع طبیعی غنی دارند که حتی صادر هم می‌کنند! رفاه این مردم، رفتن به کشور آمریکا و اروپا است و تفریح آنها گرفتن ویزای شینگن! کشور ایران B بیشتر جمعیت این کشور، تاجر و واردکننده و صادرکننده و کارمند و کارگر و کارفرما و راننده تاکسی و آژانس و اسنپ و تپسی و پیک و کارشناس و بیسواد و دیپلمه و مدیر و آهنگر و نجار و فروشنده و خریدار و کشاورز هستند. دلار در این کشور از ۲۸۰۰۰ الی ۳۰۰۰۰ تومان به‌فروش می‌رسد! همه آنها فیلتر هستند! همه آنها دو ساعت در روز را برق ندارند! همه آنها با بحران آب دست و پنجه نرم می‌کنند! بیشتر آنها خانه ندارند! بایستی کلی مالیات پرداخت کنند تنها در قبال آسفالت یک بزرگراه! به تمام کشورهای فقیر ناخواسته کمک می‌کنند و تازه از همان کشورها فحش هم می‌شنوند! به دلیل اینکه چهره‌های آنها فیلتر است، تلویزیون ملی ندارند که چهره‌های ترک‌خورده آنها را به نمایش بگذارد! گل در این کشور نیست و بلبلی هم در کار نیست! آمریکا هم در این کشور همیشه در حال انجام غلط‌هایی است و هیچ‌کس جرأت حرف زدن را ندارد! خودروی ملی بدون استاندارد دارند و مجبور هستند از آنها استفاده کنند! موقع پرداخت الکترونیکی مالیات، بایستی آنتی‌ویروس و فایروال را خاموش کنند و با ویندوز قدیمی به سختی بعد از صدها بار امتحان، اظهارنامه خودشان را پر کنند! رفاه این مردم، خوردن نان شب است! در آخر من در کشور ایران B زندگی می‌کنم و دوست دارم ویزای کشور ایران A را داشته باشم تا ببینم فرق کشور خودم رو با کشوری که اینقدر ازش خوب تعریف می‌کنند در چیست! #جوادنظری پ.ن: در مورد ایران در گروه یک باید بگم که شما برید بلوار اندرزگو، برید نیاوران سه راه یاسر، برید خیابون دربند، برید آجودانیه، لواسون... ،تفاوت زندگی رو با بقیه جاها رو به وضوح میبینید. کلا پارک وی به بالا خودش یه جور کشور کوچیک در حد ایسلند حساب میشه. امیدوارم یه روز کل ایران شبیه پارک وی به بالای تهران بشه. همه خونه ها و خیابونا و ماشینا لوکس. همه حامی حقوق حیوانات، لباسای رنگی، ایونت های مد و فشن ، دختران شاد و خندان و... ✒ jvad.nazari

JavadNazari

مراقب کسانی که سفره دلتان را برایشان باز میکنید باشید فقط آدم های کمی هستند که واقعا برایشان مهم است بقیه فقط میخواهند سوژه ای برای سخن چینی داشته باشند... ✒ jvad.nazari

JavadNazari

جوادنظری: هم نشین گل اگر باشی معطر میشوی سر تر از صدها گلاب ناب قمصر میشوی هم نشین با بی خرد بی اعتبارت میکند پیش استاد سخن بی شک سخن ور میشوی از زمین بگذر مسافر خانه ای متروکه است آسمان باشی گذر گاه کبوتر میشوی هم صدای بلبل خوشخوان نباشد جغد شوم پیش لا مذهب بدان کم کم توکافر میشوی سفره ی دل باز کردن پیش نامحرم خطاست زخمی از زخم زبان هم زخم خنجر میشوی دل مسوزان ،ظلم در حق کسی هرگز مکن بهترین قاضی خداوند است ،کیفر میشوی عشق را معنی به بد مستی مکن سنگ صبور پیش لیلا ی زمان مجنون دیگر میشوی ✒ jvad.nazari

JavadNazari

این دروغ را قبول نکنید: اگر در جامعه ای کسانی فقرا را به صبر دعوت کردند که میدان را برای یغماگران باز بگذارند و بگویند صبور باش خدا در آخرت به تو عوض میدهد این سخن ،سخن اسلام نیست! 😔 👤دکتر بهشتی

JavadNazari

عادتهائى كه معجزه میکند: با ملايمت = سخن بگوئيد، عــمــيـــق = نفس بكشيد، شــــــيــك = لباس بپوشيد، صـبـورانه = كار كنيد. نـجـيـبـانه = رفتار كنيد، هــمـــواره = پس انداز كنيد، عــاقــلانـه = بخوريد، كــــافـــى = بخوابيد، بى باكانه = عمل كنيد، خـلاقـانـه = بينديشيد، صـادقانه = عشق بورزید، هوشمندانه = خرج كنيد، خوشبختی یک سفراست,نه یک مقصد هیچ زمانی بهترازهمین لحظه برای شادبودن وجودندارد. زندگی کنیدوازحال لذت ببرید... ✒ jvad.nazari

JavadNazari

#تلنگر 📚 عادتهایى كه معجزه می‌کند: با ملايمت = سخن بگویيد عــمــيـــق = نفس بكشيد شــــــيــك = لباس بپوشيد صـبـورانه = كار كنيد نـجـيـبـانه = رفتار كنيد هــمـــواره = پس انداز كنيد عــاقــلانـه = بخوريد كــــافـــى = بخوابيد بى باكانه = عمل كنيد خـلاقـانـه = بينديشيد صـادقانه = عشق بورزید هوشمندانه = خرج كنيد خوشبختی یک سفراست، نه یک مقصد! هیچ زمانی بهتر از همین لحظه برای شاد بودن وجود ندارد؛ زندگی کنید و از حال لذت ببرید ... ✒ jvad.nazari

JavadNazari