Wikipedia jvad.nazari

نتایج جستجو

داستان کوتاه خنده دار

روزی آلبرت انیشتین سر کلاس شروع به نوشتن بر روی تخته‌سیاه کرد : ۱×۹=۱۰ ۲×۹=۱۸ ۳×۹=۲۷ ۴×۹=۳۶ ۵×۹=۴۵ ۶×۹=۵۴ وقتی کارش تمام شد به دانش‌آموزان نگاه کرد آنها دیگر نتوانستند جلوی خود را بگیرند و شروع به خندیدن کردند انیشتین پاسخ داد : من می‌دانم که چرا می‌خندید اما باید بگویم که معادله اول را عمدا اشتباه نوشتم تا درسی بسیار مهم به شما بدهم همانطور که می‌بینید من 5 معادله را درست نوشتم اما شما به آن‌ها هیچ اهمیتی ندادید همه‌ شما فقط به خاطر آن یک اشتباه به من خندیدید و من را قضاوت کردید دنیا همیشه به خاطر موفقیت‌ها و کارهای خوب‌تان از شما قدردانی نمی‌کند اما در مقابل یک اشتباه سریع با شما برخورد خواهد کرد در همین حین یکی از دانش آموزان با شرمساری از جایش برخواست و خطاب به انیشتین گفت : استاد زیپ شلوارت باز بود ، شورتم پات نبود صاحب مرده اش معلوم بود. واس همین خندیدیم وگرنه به چپمون هم نبود که پای تخته چی نوشتی ✒ jvad.nazari

JavadNazari